اگر شخصی به همسر خود خیانت بورزد، چه باید بکند تا وجدانش او را آزاد بگذارد؟
نکات بسیار زیادی هست که من میتوانم برای بیشتر بیدار کردن وجدان شما مطرح کنم. آیات بسیار زیادی در کلام خدا هست که من بوسیله آنها عمق فاجعه را برای شما در مورد این موضوع یعنی خیانت به همسر باز کنم ولی آنچه حقیقت دارد این است که نیاز اصلی ما چیز دیگری است. کتابمقدس در مورد چنین گناهانی نظرات بسیاری دارد که سعی میکنم آنچه کلام خدا میگوید را بیان کنم.
اولاً چنین شخصی به چهار نفر خیانت ورزیده است. خداوند، همسر، آن شخص دیگر و خودش! برای جبران خیانت به حکم خداوند عاقلانهترین کار اعتراف قلبی و توبه حقیقی از چنین گناه وحشتناکی است. این شخص باید فکر کند و این نتیجه را در نظر خود کسب کند که نسبت به خدا گناه ورزیده است! داود پادشاه هم چنین گناهی مرتکب شد و همین حال و روز را داشت، پس بهترین کار این است که یک کتابمقدس تهیه کرده و مزمور شماره ۵۱ را چند بار با دعا بخواند و به خداوند قول بدهد که دیگر هرگز مرتکب چنین گناهی نخواهید شد.
دوماً، چارهای نیست. او باید به همسرش موضوع را اعتراف کند. سعی در توجیه مسائل نکند زیرا هیچ سودی ندارد. اگر او قبول کند و شخص را ببخشد، فبها ولی اگر خواست به خاطر این عمل زشت از وی جدا شود، اصرار بیش از حد نکند ولی به او بگوید که از گناه خود چقدر پشیمان است و اینکه به خداوند قول داده که دیگر مرتکب زنا نشود.
سوم، باید بخاطر بیاحترامی و خیانت به آن شخص دیگر که با او مرتکب زنا شده، از او عذرخواهی کند و او را نیز به توبه نسبت به گناه و اگر همسری دارد نسبت به همسرش ترغیب نماید و تا جایی که میشود، دیگر هرگز با او ملاقات نکند مگر در مورادی که نمیشود از ملاقات اجتناب نمود. مثلاً اینکه آن شخص همکارش باشد ولی بداند که باید مراقب باشد دیگر در دام چنین وسوسهای نیفتد و خود را در موقعیتی قرار ندهد که شیطان بتواند فرصت گول زدنش را پیدا کند.
چهارم، باید برای خودش احترام قایل باشد، بدنی که خداوند به ما عطا کرده است فقط متعلق به ما نیست بلکه متعلق به همسرمان نیز است. پس از این گناه توبه کند، آن را به خداوند و همسرش اعتراف کند و منتظر باشد تا خداوند در او و همسرش کار کند. به خدا اعتماد کنید و اراده او را بخواهید و منتظر رحمت او باشید.
البته بسیار مهم میباشد که در این مسیر از مشاورین با تجربه در کلیسا و یا دیگر دوستان با تجربه مسیحی خود مشورت بطلبید، زیرا طبیعتا گذر از این مسیر شفا میتواند خالی از تنش نیز نباشد.
حال شاید این سوال مطرح شود که اساسا اگر خدا خودش غریزه جنسی را در ما خلق کرده پس چرا باید آن را کنترل نمود؟
خداوند به دلایل بسیار حکیمانه و از روی محبت خود، چنین امیالی را در نهاد انسان قرار داده است ولی او امیال جنسی را در ما قرار داد تا در رابطه ازدواجمان با یک همسر، بتوانیم لذت برده و با همسرمان یکی شویم. رابطه جنسی داشتن اگر در چهار چوپ ازدواج باشد، هیچ مفایرتی با انسانیت و احکام خداوند ندارد. خداوند، مرد و زن را با قوه جنسی و اندامهای تناسلی آفریده و خود خداوند اولین عاقد بود که در باغ عدن، آدم و حوا را عقد نمود. مسیحیت کلیسا و کتاب مقدس، این امر را تعلیم میدهند که مردان و زنان تا قبل از تشکیل خانوداه و ازدواج مقدس که اراده خداست، حق بر قرار کردن رابطه جنسی با یکدیگر ندارند. انجام این کار یعنی زنا کردن. درست است که خداوند امیال جنسی را به ما بخشیده و ما باید تا قبل از ازدواج برای رضای آنها صبر کنیم ولی این دلیلی بر بد بودن آن امیال نیست و نه اینکه ما باید به زور خودمان را در مقابل چنین امیالی حفظ کنیم. ازدواج با شخصی که نه بخاطر روابط جنسی بلکه بخاطر عشق و علاقه به شخصیت او و رسیدن زمان موعود برای ازدواج ما با یک شخص میخواهیم با او ازدواج کنیم، راه حل کتابمقدسی قضیه است. پولس رسول در نامه خود به مسیحیانی که در شهر قرنتس زندگی میکردند چنین مینویسد: «لکن اگر پرهیز ندارند، نکاح بکنند زیرا که نکاح از آتش هوس بهتر است» (اول قرنتیان۷:۹). اگر کسی بخواهد جلوی امیال جنسی خود را بطور کامل بگیرد، قطعاً غیر طبیعی خواهد بود. آن امیال در شما هستند ولی شما با عشق نسبت به خداوند اطاعت از احکام او و فکر کردن به آیندهای بسیار شیرین با همسری که خداوند برایتان برمیگزیند میتوانید بر آن امیال پیروز شوید تا به عمل تبدیل نشوند. چنین گرایشاتی به داشتن روابط جنسی معمولاً از سن پانزده سالگی در پسران و دختران شروع به فعال شدن میکند و کلیسا مسئولیت دارد که آموزشهای لازم را به این نوجوانان از همان ابتدا در مورد چگونگی کنترل این گرایشات بدهد و ایشان را از سنین نوجوانی برای داشتن یک زندگی مقدس و ازدواجی مقدس که در آن خاطره بدی از زناکاری در گذشته وجود ندارد تعلیم دهد.